منبع: Kellogg Insight : در دنیای کسبوکار امروز، همکاری یک واژه کلیدی است که این موضوع دلیل خوبی هم دارد. کار کردن با افراد دیگر که هرکدام چشمانداز و تخصصهای متفاوتی دارند، سبب ایجاد ایدهها و پیامدهای بهتر و مناسبتری برای ما خواهد شد.اما اغلب اوقات، همکاری خودش اتفاق نمیافتد و گاهی به کمی تلنگر احتیاج دارد. بنیامین جونز، استاد استراتژی در مدرسه کلاگ، میگوید چرا همکاری در دنیای امروز بسیار مهم است و چطور سازمانها میتوانند با طراحی ساختمانها و فضاهای مشترک این موضوع را تقویت کنند.
دانش ایدهآل
چرا امروزه همکاری ضروری است؟ طبق تحقیقات جونز، بخش عمدهای از پاسخ این است که پایگاه دانش فردی ما گستردهتر و تخصصیتر میشود. او میگوید: «چیزهایی که در دنیا برای یادگیری وجود دارد، هر روز بیشتر و بیشتر میشوند و شما هرچند میتوانید چیزهای زیادی را در ذهنتان داشته باشید، اما درصد چیزهایی که بهعنوان یک فرد میدانید، در هر حوزهای رو به کاهش است.» جونز بهعنوان نمونه به برادران رایت اشاره میکند. در سال ۱۹۰۳ این دو نفر توانستند کل یک هواپیما را طراحی کنند و به پرواز درآورند. اما امروزه هواپیمای بوئینگ ۷۸۷ دهها متخصص دارد که فقط روی موتورهای آن فعالیت میکنند. قسمتهای دیگری مانند کنترل، هیدرولیک و اسکلت هواپیما هم هست. جونز میگوید: «در طراحی، ساخت و پرواز هواپیما چیزهای زیادی وجود دارد که متخصصان زیادی باید روی آنها فعالیتهایی انجام دهند. امروزه طیف باورنکردنی و وسیعی از مهارتهای تخصصی وجود دارد.»
اینها یعنی در دنیای امروز دیگر امکان ندارد که شما بتوانید به تنهایی هواپیمایی را بهعنوان یک متخصص همهکاره بسازید، بلکه باید همکاری میان گروههای تخصصی مختلف صورت بگیرد تا به نتیجه مطلوب برسد. همین موضوع برای تیمهای تخصصی در کارخانهها یا دفاتر کاری دیگر هم صدق میکند.
تیمسازی
این افزایش تخصص در مهارتها یعنی برای موفق شدن به گروههای بزرگتر و بزرگتر با تعداد متخصصان بیشتر نیازمندید. جونز میگوید: «هرچه زمان بگذرد، پدیده مداوم و بیپایان افزایش تخصص، تقاضا برای همکاری را بیشتر میکند.»
جونز همراه با برایان اوزی، استاد مدیریت و سازمانها در مدرسه کلاگ، این موضوع را در تحقیقی منتشر کردند. آنها گزارشهای علمی ۳۰ ساله را بررسی کردند (بیش از ۱۹ میلیون گزارش) و دریافتند: همکاری میان دانشمندان و موسسات تحقیقاتی به طور ثابت از دهه ۵۰ افزایش یافته و نه تنها کمیت بلکه کیفیت نیز تاثیر پذیرفته است. جونز و اوزی با شناسایی گزارشهایی که بیشترین اثر را داشتهاند متوجه شدند که همکاری، یکی از عوامل مهم موفقیت است. جونز میگوید: «تیمها در همه موارد بهتر از عملکرد انفرادی نتیجه میدهند. در دهههای ۵۰ و ۶۰ میلادی، در بسیاری از حوزهها، کار انفرادی بر تیمی ارجحیت داشت. اما امروزه این رویه برعکس شده است. اکنون تیمها دارای احتمال موفقیت بیشتری نسبت به کار انفرادی هستند.»
اضافه کردن چاشنیهای مهارتی
البته اضافه کردن مرتب اعضای بیشتر به یک تیم لزوما موفقیت آن را تضمین نمیکند. همکاری هنر هم میخواهد. محققان در پروژهای دیگر با حضور اوزی، بار دیگر به عرصه تحقیقات آکادمیک روی آوردند و این بار این سوال را مطرح کردند که آیا تحقیقات تاثیرگذار در شیوه یکپارچهسازی ایدهها خیلی سنتی عمل کردند یا خیر؟ به گفته جونز: «آیا این پژوهشها چیزهایی را ترکیب میکنند که هر کس دیگری ترکیب میکند؟»
آنها دریافتند که موفقترین گزارشها عمدتا گزارشهای متعارف با کمی چاشنی تازگی هستند. جونز میگوید: «موفقترین مقالات، متعارفترین آنها هستند که در حوزهای که دیگران قبلا کار کردهاند عمیق شدهاند و سپس کمی چاشنی به آنها اضافه شده است.» داشتن تعادل مناسب کلید کار است. اگر همه چیز دارای چاشنی تند باشد آنگاه طعم آن ناخوشایند خواهد بود و اگر هم اصلا چاشنی نداشته باشد، طعم آن مطلوب نیست. بنابراین باید از ریشه شروع کنید و سپس یک چاشنی مهارتی غیرمنتظره به آن اضافه کنید. این موضوع برای حوزههای تحقیقاتی نیز صحیح است. مصرفکنندههای خوب را در نظر بگیرید، بهخصوص در مواردی که شامل فناوری جدید میشود. جونز میگوید بسیاری از محصولات مصرفی که جدید هستند تمام خصوصیات سنتی را دارند که در واقع نیازی به آنها ندارند. او تلفن همراه خود را برداشته، عکسی گرفته و میگوید به این صدا گوش کنید. این صدا مانند صدای دوربین است. چرا؟ این صدا میتوانست صدای بوپ یا صدای ویبره بدهد اما در عوض این صدا را میدهد. زیرا شما بهعنوان مصرفکننده به این صدا عادت کرده اید، پس با آن احساس راحتی میکنید.
زمینهسازی برای همکاری
سازمانها برای تشویق به ایجاد محصول یا ایده موفق چه کاری میتوانند انجام دهند؟ آنها چطور میتوانند تضمینکننده همکاری باشند و چطور میتوانند تیمهای متخصص را به روشهای جدید تشکیل دهند؟ یک راه حل این است که فضایی برای ملاقات افراد با همکاران بالقوهای که در شرایط عادی با آنها تعامل ندارند، فراهم شود. جونز میگوید شرکت «پیکسار» مثال روشنی از این مورد است. پیکسار دفاتر مرکزی خود را در کالیفرنیا طراحی کرد و کلیه سرویسهای بهداشتی را در مرکز ساختمان قرار داد و محل صرف غذا و ریختن قهوه را در یک اتاق میانی در نظر گرفت. آنها کاری کردند که هنرمندان، انیماتورها، کدنویسها، موسیقیدانان و نمایشنامهنویسها عمدا و به صورت تصادفی به هم برخورد کنند و تعامل داشته باشند. رهبران شرکت هم میتوانند در این فضاهای مرکزی مراسمی را برگزار کنند تا همه به تبادل ایده بپردازند.البته به گفته جونز، هر تعاملی هم به نتیجه خوب منجر نمیشود. «بسیاری از این تعاملات به بنبست میخورند. اما من فکر میکنم هر چه بیشتر گفتوگو کنید، احتمال اینکه روابطی ایجاد شود که از آن نفع ببرید بیشتر است.»
منبع <<دنیای اقتصاد>>