«محمد
خاوریان» زادهی سال ۱۳۶۲ در شهر
تهران است. او تحصیل در رشتهی معماری را در سال ۱۳۸۱ آغاز نمود. وی در ابتدا بدون
شناخت کافی و هیچ پیشزمینهای و بهطورتصادفی این رشته را انتخاب نمود، ولی در
ادامهی راه به واحدهای عملی آن علاقه پیدا کرد؛ چراکه این دروس برایش بیشتر
حالت بازی داشتند. او پس از پایان مقطع کارشناسی، بدون انگیزهی خاصی و فقط بهدلیل
ادامهی تحصیلات دانشگاهی وارد دورهی کارشناسی ارشد شد، اما پس از دانشآموختگی و
در آستانهی ورود به عرصهی فعالیتهای حرفهای در دفاتر، مسئلهی معماری برایش
جدیتر گردید. تجربهاندوزی در دفاتر معماری گوناگون، سببساز بیشتر شدن علاقه و
انگیزهاش گردید. همکاری طولانی با دفتر معماری «ریرا» بسیاری از کمبودهای سیستم
آموزشی گذشته را برایش جبران نمود و باعث شد تا تغییراتی مهم و اثرگذار در مسیر
حرفهای او ایجاد شود. شاید بتوان گفت که وی مهمترین تجربیات حرفهای
خود را با شرکت در مسابقات مختلف معماری، فرصت آزادانهتر در تمرین معماری، شناخت
بیشتر از خود و نمایش استعدادهای ناشناختهاش بهدست آورده است. او استودیو
معماری «کا» را در سال ۱۳۹۲ بنیاد
نهاد. خاوریان هر پروژهی جدید را یک تمرین جدید در معماری میداند و همواره از
ایدههای پروژههای قبلی برای پیشبرد کارهای بعدی الهام میگیرد؛ پروژهی عالیشهر
بوشهر نیز از این قاعده پیروی میکند.
مشخصات پروژهی
همکاری با «شرکت سرمایهگذاری مسکن جنوب» / برنامه و بستر طراحی
سایت این
پروژه با تجمیع ۶۴ قطعهی
کوچک و دو قطعهی بزرگ و درمجموع با مساحتی برابر با ۱۲ هزار مترمربع در مکانی بهنام
عالیشهر واقع شده است. عالیشهر یک شهر اقماری از توابع شهر بوشهر و محل زندگی
اقشار کمدر آمد جامعه است؛ از آنجا که عالیشهر همچون دیگر شهرکهای اقماری کشور
پدیدآورندهی مسکن ارزانقیمت است، دلیل محکمی را برای مهاجرت مردم از شهر به حومهی
خود فراهم نموده است. الگوی ساخت خانهها در این منطقه با پیروی از قانون قدیمی
سطح اشغال مجاز (سطح اشغال ۶۰
درصد)، در دو طبقه و با یک حیاط مشترک برای دو همسایگی از قبل وجود داشته است.
مساحت بالای زمین پروژه، فرصت نیکویی را برای تمرین لکهگذاری فراهم نمود و سعی شد
که این پروژه در تعریف در قامت یک مسکن اجتماعی پدیدار شود؛ بدینترتیب، پس از
مطالعات گوناگون بر روی شرایط این لکهها، مسئلهی خانههای جداشده از هم بهصورت
جمعیتر در نظر گرفته شد، حیاطهای مشترک باعث همافزایی همسایگیها و پروژهی
جدید گردید و این کیفیت در مقیاسی متفاوت نقش مهمی در ارتقای بازهای بیشتر از
سطح زمین ایفا نمود؛ درنهایت، این ارتقا در زیستِ همسایگیها، محله و حتی کل شهر
اثر قابلتوجهی داشت.
چیستی،
چرایی، ایده، سبک و روش طراحی، مسئلهی محرمیت و حفظ حریم شخصی در فرهنگ ساکنان
این منطقه اهمیت بالایی دارد و نکتهی جالب دیگر این است که مسئلهی بازشوها، نور
و منظر در فرهنگ زندگی آنها در اولویت قرار ندارد و خانه برایشان بیشتر معنای
تاریکی میدهد تا روشنایی!
ما در
اینجا بهدنبال یک مرکزیت درونشهری و تولید یک پروژهی مسکونی ارزانقیمت بودیم؛
در این راستا، تلاش کردیم تا با کنار هم گذاشتن الگوی دانههای کوچک حیاطهای
مسکونی، حیاطهای جمعیتری را خلق کنیم؛ این فضاهای منفی، پتانسیلی را بهوجود
آورد که از آن برای ایجاد تراسها و بازشوها در حریم خصوصی بهره بردیم؛ بنابراین،
ایدهی این پروژه، لکههای توپر با بازشوهای حداقلی پراکندهای شد که از عبور نور
به سایهاندازی و از جریان هوا به کوران میرسید.
شرکت
سرمایهگذاری مسکن جنوب را بهعنوان یک کارفرما ازلحاظ تعهدات، نظم، تعامل و
انعطاف چگونه میبینید؟
نقش شرکت
سرمایهگذاری مسکن جنوب در رسیدن به اهداف طراحی چیست؟
این
شرکت، تفاوتهای خیلی زیادی با دیگر کارفرمایان کشور دارد!
روش
برخورد شرکت سرمایهگذاری مسکن جنوب با پروژه بهگونهای است که حس میکنید نتیجهی
معماری برایشان از اهمیت ویژهای برخوردار است، هرچند که سودآوری هم برایشان مهم
هست. آنها به دنبال مسائل کیفی هستند و به نظرِ افرادی که برای این مسئله تلاش میکنند
احترام میگذارند.
به نظر
من شرکت سرمایهگذاری مسکن جنوب در عین حال که در پرداختن به امور مختلف خوشفکر
است در دریافت ایدهها و نظرات معمارانه با معمار همسو است و همواره نظراتشان به
پرورش آن ایدهها کمک میکند. مشکل اصلی ما نهادهای
قانونی و تأییدکنندهی (شهرداری و نظام مهندسی ساختمان) ایدههایی است که همواره
از حمایت و پشتیبانی این شرکت برخوردار هستند. بدنهی این نهادهای قانونی اصلاً
متوجه معماری نیستند و گاهی از روی بیدانشی مسئلهای را تأیید میکنند که حتی
درکی از آن ندارند. من مطمئن هستم که پس از تأیید آن هم نمیفهمند که چه ایدهای
بوده و چه خاصیتهایی داشته است. این مسئله میتواند بهعنوان آسیب مطرح شود، ولی
امیدوارم که این ارگانها بهزودی بتوانند خودشان را در راستای درک مشترک
با معماری ارتقا دهند. شاید برایتان غیرقابلباور باشد، ولی در این مسیر به افرادی
از عوامل تصمیمسازی برخورد کردم که حتی نقشهخوانی هم بلد نیستند و این مسئله را
ازطریق پرسشهایشان میتوان فهمید؛ بههمین دلیل، فقط از مواردی میپرسند که در
موردشان اطلاعات دارند؛ مانند جای پلهها، ولی اگر نقشهای خارج از ساختار کلاسیک
لکهگذاری یا معماری تغییر یابد برایشان ناخواناست و دیگر متوجه نمیشوند که اصل
مطلب چه بوده است.
آیا این
پروژه یک مسکن اجتماعی است؟ از کجا میتوانیم پروژهای را در دستهی مسکن اجتماعی
قرار بدهیم؟
مسکن
اجتماعی، سرمایهگذاری بخش غیرخصوصی یا دولتی است. این مسکن، جامعهی هدف مشخصی
دارد که از بودجهی محدودی برخوردارند و با مسکن ارزانقیمت و مسکن مقرونبهصرفه
تفاوتهایی دارد. نمونههای زیادی از مسکن اجتماعی را میتوان در کشورهای کمونیستی
و اروپایی پیدا کرد. نظر من این است که همهی خانههای سازمانی کشور در دستهی
مسکن اجتماعی قرار میگیرند و این در حالی است که از نظر الگوی مسکن اجتماعی
نیستند؛ بهعنوان مثال، مسکن مهر بهاسم، مسکن اجتماعی است و اما بهرسم، عملکرد
اجتماعی ندارد!
با همهی
این اوصاف، میتوان گفت که نمونههای موفقی از مسکن اجتماعی در ایران وجود دارد؛
مانند شهرک مسکونی اکباتان، برجهای مسکونی اسکان، برجهای مسکونی پارک پرنس، برجهای
آ. اِس. پ. شاید این موارد در گذشته
با چنین تعاریفی مطرح شده باشند، ولی در گذر زمان تعاریشان بهکلی دگرگون شده است
و تا جایی پیش رفته که بعضی از این ساختمانها هماکنون بهعنوان مسکنهای لوکس در
بازار هدف قرار دارند و ارزشهای معماریشان را مردم هم درک کردهاند. بنابر گفتهی
شما مسکن اجتماعی در حالت ایدهآل برای قشرهای گوناگونی کار میکند و به عملکرد درست
سیستمهای حکومتی وابسته است.
نیازهای
حداقلی و احتمالی اثر شما تا چه اندازه پاسخگوی رابطهی حریم خصوصی واحدها با عرصههای
زندگی اجتماعی آنها است؟ بحران اصلی مسکن حداقلی معاصر از نظر شما چیست؟
اتفاقاً
این مسکن حداقلی وادارمان کرد که در این پروژه به کیفیتهای فضایی بیشتری دستیابیم.
باور دارم که کیفیت زندگی در این پروژه از کیفیت زندگی در شهری مثل تهران بالاتر
است؛ چه از لحاظ عملکرد و سازماندهی فضاها و چه از نظر کنترل نور و منظر. به نظر من هیچ تعارضی بین مسکن حداقلی و ایجاد کیفیت در فضا وجود
ندارد. ما سعی کردیم به یک الگوی درست و حسابشده برسیم که هم باعث پایین نگاهداشتن
هزینهها باشد و هم کیفیت زندگی را افزایش دهد؛ درنهایت، برای رسیدن به این منظور
از الگوهای خانههای محلی استفاده کردیم؛ خانهها در بوشهر اصلاً درونگرا نیستند و
کاملاً با یزد فرق دارند؛ بهدلیل وجود رطوبت و دمای بالا در این اقلیم، ذات بناها
دوگانه است؛ یعنی لکههای شهری موجود، همزمان دارای ژن درونگرا و برونگرا هستند. در
این پروژه بین بنا، حیاطها و معابر ارتباط خوبی وجود دارد. ما سعی کردیم
که یک لابیرنت مجازی
زیر کار و فضاهای مشاع شهری ایجاد کنیم که آن را از شهرک اکباتان تهران الهام
گرفته بودیم؛ لابیرنتی که بتواند یک مرکز محلهی باز باشد و باعث ارتقای خود
مجموعه، مسکنهای همسایه و بافت اطرافش شود.
راهکارهای
طراحی "عرصهی میانه" در جبران محدودیتهای مسکن حداقلی چه نقشهایی میتوانند
داشته باشد؟
ضوابط در
این مورد چقدر محدودکننده و چقدر مفید هستند؟ و چقدر کالبدهای مسکنهای آپارتمانی
متداول در شهرهای امروز را با زندگی ساکنان و کیفیتهای اجتماعی مسکن مطابق میدانید؟
چیزی که
من بعد از چندمدت کار و تجربه متوجه شدهام این است که این فضاهای منفی هستند که
فضاهای مثبت را تعریف میکنند و روی کیفیت آنها تأثیر زیادی میگذارند، اما ضوابط
حاکم بهسوی ساختمانسازی حداکثری است تا ساختمانسازی باکیفیت و دست معمار در بیشتر
پروژهها برای ایجاد این موارد که گفتید بسته است!
ما فکر
میکنیم که ضوابط حاکم در کشورمان بهطورکلی ضدکیفیت هستند؛ نظر من این است که همهی
قوانین، ضدمعماری، ضدفضا و ضدکیفیت نوشته شدهاند. خیلی جالب است؛ هر پروژهی
اینفیلی که
تاکنون کار کردهام، همگی شکست خوردهاند. به نظر من آیندهی ایران بهسمت تجمیع
قطعات و ایجاد عرصههای میانه و عمومیِ بیشتر پیش خواهد رفت تا بتواند پاسخگوی
نیازهای اجتماعی حداقلی باشد. این آیندهی فضاهای مسکونی در ایران است که به
مجموعههای اجتماعی روی خواهد آورد. ساختمانهای چند دههی گذشته در قطعات تفکیکی
با قانون ۶۰ درصد بهعلاوهی
دو درعمل ازلحاظ اجتماعی غیرقابل استفاده هستند. بنابر گفتهی شما به فرهنگ عمومی
مردم نیز بازمیگردد و پس از آغاز یک مطالبهی اجتماعی و پس از تخریب این ساختمانهای
پوستهای میبایست به سراغ تجمیع زمینها و الگوهای صحیحی برویم که پاسخگوی
نیازهای واقعی مردم باشد. به نظر من پروژههای
ویلایی، تنها پروژههایی هستند که تمارین معماری را در حال حاضر در ایران پیش
خواهند برد، البته گاهی پروژههای آپارتمانی که کارفرماهای روشنفکری دارند نیز
به این مسیر خواهند پیوست.کرونا برای انسانی که خودش را بینیاز از جامعه میپنداشت
یک تلنگر بود. ما بهسمت اجتماعی شدن پیش خواهیم رفت؛ مجموعههایی که کارهای
اشتراکی و جمعی بیشتری در آنها اتفاق بیفتد؛ فضاهایی برای قدم زدن، جمع شدن،
بازی کردن، استراحت کردن، تفریح کردن و بازتعریف محلههای معاصر شهری توسط این
مجموعهها.