«آرش نصیری» در سال ۱۳۵۳ در شهر رشت زاده شد. او در سال ۱۳۷۱ در رشتهی معماری در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی پذیرفته شد. ورود وی به این رشته بهصورت اتفاقی صورت گرفت؛ چراکه به رشتههای کامپیوتر و الکترونیک علاقهی بیشتری داشت. او توسط پدرش با موسیقی و نقاشی آشنا شد و این آشنایی سببساز علاقهی جدیاش به رشتهی معماری گردید. نصیری خود را مدیون اساتید مجرب دوران طلایی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی میداند که بین سالهای ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۱ از وجودشان بهرهمند گردید. تجربهی همکاری با معماران مختلفی ازجمله «بهرام شیردل»، «آرش مظفری»، «دکتر طلایی» و نیز سابقهی همکاری با شرکتهای معماریِ «آمود»، «باوند» و همچنین «نقش جهان پارس» پس از دوران دانشگاه، جای پای او را در رشتهی معماری قرص کرد. وی زندگی حرفهای خویش را مدیون آشنایی با «انسیه خمسه» میداند که در حال حاضر همسر و شریک کاری اوست. این زوج معمار، دفتر «تجربهی بنیادین معماری» را در سال ۱۳۸۶ بنیاد نهادند و از آن زمان تاکنون تمارین حرفهای خودشان را در قالب پروژههای مسکونی، آموزشی، تجاری و اداری پیشمیبرند.
ماکت این پروژه زیر نور طبیعی اتاق شما جلوهی خاصی پیدا کرده است؛ راجعبه مشخصات این پروژه، ایده و بستر طراحی آن برای ما بگویید.
در ابتدا باید بگویم که از گفتوگو و همنشینی با شما خوشحالم. تمرکز همکاری ما با شرکت «سرمایهگذاری مسکن جنوب»، موضوعی متناسب و هماهنگ با اهداف طراحی و ساخت «مدرسهی ابتدایی نور مبین» در قالب ایدهی "محلهی آموزشی" در شهر بسطام بود. من از زمانهای قبل با فعالیتهای شرکت سرمایهگذاری مسکن جنوب آشنایی داشتم و کارهای همکاران معمارم را در آن رصد میکردم، اما شروع همکاری من با این شرکت بهوسیلهی طراحی یک هنرستان ۱۸ کلاسه در زمینی به مساحت ۳۵۰۰ مترمربع در جزیرهی کیش صورت گرفت. ما در بازدید از سایت پروژه که با همراهی آقایان «مقدم» و «عظیمپور» انجام شد، بر اهمیت موضوع لنداسکیپ و همکاری مدیران منطقهی آزاد و شرکت سرمایهگذاری مسکن جنوب پافشاری نمودیم؛ درنهایت، این امر مساحت زمین احداث پروژه را بهجهت تحقق ایدههای طراحیِ مبتنیبر بازتولید محیط آموزشی به ۷۰۰۰ مترمربع افزایش داد.
ایده
رویکرد شرکت سرمایهگذاری مسکن جنوب، ساخت یک مدرسه با کیفیتهایی ویژه در جزیرهی کیش بود؛ ازآنجاکه تجربهی ساخت مدرسه را در کارنامه داشتیم، پیشنهاد دادیم که در این پروژه بر ایدهی تبدیل مدرسه به محیط کار تمرکز شود تا بدینترتیب بتوانیم در موضوع تعامل در محیط مدرسه به زوایای جدیدی بپردازیم؛ منظور ما در اینجا «هنرستان ستارهی کیش» است؛ هنرستانی که بتواند بین هنرجوهای رشتههای مختلف تعامل برقرار کند؛ بهعبارت دیگر، یک هنرستان که علاوهبر فراهم آوردن فضاهای اختصاصی، مرزهایی را برای تحقق موضوع تعامل در حوزههای دانش و روابط اجتماعی میان هنرجویانش ایجاد کند؛ درنتیجه، در این پروژه علاوهبر این مفهوم، ایدهی محلهی آموزشی نیز برایمان از اهمیت بالایی برخوردار گردید.
برنامه
حیاطها و فضاهای بینابینی با تفکیک تودههای مختص به هر رشته، روی گسلها و محلهای تَرَکی که تودهها را از هم جدا میکرد، معرف مشارکت میان عملکردهای جداافتاده بودند؛ تربیت بدنی، معماری، حسابداری و انفورماتیک، چهار رشتهای بودند که برنامهی اصلی این پروژه را شکل میدادند. حیاطها، فضاهای تعاملی و گفتوگوی میان هنرجویان نهتنها باعث یکپارچگی و انسجام پروژه بود، بلکه به گفتهی شما حالت درونگرایی نیز داشت. مسئلهی اصلی در اینجا در نظر گرفتن اقلیم و شهر بود که با خالی کردن تعدادی از جدارههای متصل به شهر، امکان گردش هوا و ارتباط با شهر فراهم گردید و همچنین حیاطهای نیمهمرکزی با پوشش نیمهمسقف امکان پوشاندن عارضههای تأسیساتی را فراهم نمودند. امید ما این است که سقف پروژه بتواند در آینده به یک مزرعهی خورشیدی تبدیل شود. پوشش درختهای محلی نیز برای سایهاندازی و کاهش عارضههای صوتی فرودگاه کیش در نظر گرفته شده است. ما تلاش کردیم که برنامهی این پروژه را به محیطی تبدیل کنیم که ضمن برخورداری از کیفیت فضای اختصاصی و داخلی، توانایی بازتولید چشمانداز یک محله در مقیاس شهری را داشته باشد.
مبنع الهام
یک دیاگرام بسیار مجذوبکننده ازلحاظ سازماندهی فضایی وجود دارد؛ این دیاگرام معرف فعالیتهایی است که درون آن رخ میدهد که درعمل نیز بههمین حالت خواهد بود. فکر میکنم مشابه آن را از منظر شکل کلی میتوانیم در شهر باستانی و سایت حریره بیابیم؛ آیا چنین چیزی اتفاقی است؟
یکی از اولین چیزهایی که برای ما الهامبخش و جالبتوجه واقع شد، تصویر هوایی شهر تاریخی حریره بود. این بخش به¬جای¬مانده از شهر، همانند یک نمودار برایمان عمل میکرد و توضیح میداد که چگونه میتوان شبکهای از ارتباطات را در مجاورت فضایی میان دو فضای متفاوت ازلحاظ مقیاس و شرایط محیطیِ دگرگون تعریف کرد. اگرچه که خود شهر نیز کارکرد اقلیمی را بهزیبایی برایمان به تصویر میکشید، اما در اینجا ما توانستیم باقیماندهی شهر حریره را به نمودار عاملی برای خلق مجموعهای از حیاطها به حیاطهای نیمهمرکزی و با ارتباطی شبکهای با محیط و زمینهی مجاورش تبدیل کنیم؛ درنهایت، بهمنظور تحقق بخشیدن به این هدف و با کمک فرایند معکوسسازی جرزها و فضاهای خالی توانستیم نتیجهی مناسبی را دریافت کنیم.
نظر شما در رابطه با ویژگیهای شرکت سرمایهگذاری مسکن جنوب بهعنوان صاحب کار ازحیث تعهدات، نظم، تعامل و انعطاف چیست؟
یکی از نکات جالب¬توجه در شرکت سرمایهگذاری مسکن جنوب، تمرکز بر مسائلی است که برای معماران و طراحان حائز اهمیت است. این شرکت که آقای مهندس «فرزین» بهعنوان مدیرعامل در رأس آن حضور دارد، برای رسیدن به اهداف معماری یک پروژه بسیار مسمم است؛ این موضوع با این زاویهی دید بهندرت ازسوی کارفرمایان و سفارشدهندگان اتفاق میافتد. آنها علاوهبر مسائل اقتصادی و عمرانی یک پروژه بهصورت جدی درگیر مسائل مربوط به معماری محیط و زمینه میشوند و فقط ساختن، مسئلهی اصلی آنها نیست؛ این رویکرد برای توسعهی حرفهای و ایدهآل معماری نیز بسیار سودمند است.
از نظر شما شاخصههای کیفی فضاهای آموزشی کدامها هستند و طراحی معماری تا چه اندازه در رسیدن به این شاخصهها مؤثر است؟
من از تسلط کافی برای نامگذاری این شاخصهها برخوردار نیستم؛ اما بهصورت کلی باور من این است که رسیدن به شاخصههای کیفی، نیمی از راه رسیدن به ایدهآلهای یک فضای آموزشی است و بقیهی آن مربوط به سایر عوامل و نرمافزارهای آموزشی آن فضا است. یکی از آسیبهای جدی، فقدان یک سیستم آموزشی درست و نبود آموزشدهندگان خوب در ایران امروز است؛ این بدان معناست که ذهنیتی که پشت سیستم آموزش کشورمان قرار دارد میبایست دستخوش تغییرات چشمگیری شود.
نگاه شما نسبت به مسئلهی سلامت روانی، فیزیکی و اجتماعی و ارتباط آن با فضاهای آموزشی چیست؟
ما بهشدت به این مسئله باور داریم که علاوهبر ساختمان آموزشی باکیفیت به محیط آموزشی باکیفیت نیز نیازمندیم و این موضوع را "آموزش همهجانبه" نامگذاری میکنیم. این مهم زمانی اتفاق میافتد که امکان فعالیتهای آموزشی، ورزشی، هنری، فرهنگی، اجتماعی و ... در آن فراهم باشد. در این سیستم هر فرد از اعتمادبهنفس بالا، استقلال، مهارتهای اجتماعی و مشارکتی بهرهمند میشود؛ درنتیجه، جامعهای که از این افراد تشکیل شده باشد بهمراتب دچار آسیبهای کمتری خواهد بود؛ زیرا افراد ماهر، دانا و مستقل، کمتر دچار تضاد منافع در اجتماع میشوند و محدودیتهای دیگران را برای خود برنمیتابند. نظام نوین آموزشی در دنیا بر پایهی فردیت و آزادیهای فردی انسان بنیاد نهاده شده است و این آزادیها ازطریق آموزش همهجانبه مسیر خود را طی مینمایند. این اتفاق به انتخاب مسیری مشروط خواهد گردید که به محدودهی آزادیهای دیگران آزار نرساند؛ بنابراین، اگر یک سیستم آموزشی موفق شود و انسانهایی را با سلامت روانی، فیزیکی و اجتماعی وارد اجتماع کند، آنگاه جامعهی سالمی در مسیر عدالت اجتماعی و توسعهی پایدار خواهیم داشت.
«آنا هرینگر» معمار اروپایی و «دیبدو فرانسیس کِرِه» معمار آفریقایی توانستند با تأکید بر استفاده از منابع محلی (انسان و طبیعت) نگاه جهان و جوایز معتبر جهانی را به خودشان جلب کنند. کشور ایران بهجهت استفاده از این تجربهها از پتانسیلهای فراوانی در بسترهای گوناگون فرهنگی و اقلیمی بهرهمند است؛ نظر شما در این زمینه چیست؟
من فکر میکنم که موضوع جالبی است و برای رسیدن به این مرحله نیازمند بهوجود آوردن زیرساختهای فرهنگی و اصولی اخلاقی هستیم که بتوان در زمان مناسب به آن دسترسی داشت؛ بهعبارت دیگر، برگشتن به پایهها و اصول اولیه که سبب بهوجود آمدن ساختمانهایی میشوند که ازلحاظ تعاملات اجتماعی و زیستمحیطی موفق باشند. این مسئله بهصورت تجویزی و فوری نیست و تعداد افرادی که بتوانند این فعالیت را بهثمر برسانند بسیار محدود است. گمان من این است که این سیر تاریخی در کشورمان اتفاق نیفتاده است و زمینههای اجتماعی و بستر مناسب برای تجربههایی که از آن صحبت کردید هنوز به بلوغ خود نرسیدهاند؛ با این وصف، ابتدا میبایست بر سیستم آموزشی پایهی کشور از مدرسهی ابتدایی تا رشتههای دانشگاهی تمرکز کنیم و بهسمت درست پیش برویم. در سمیناری باعنوان "فرهادی و سینما" که بههمت سرکار خانم دکتر «رضوی» و کانون معماران معاصر ایران برگزار گردید، بنده فرصت این را داشتم تا در یک سخنرانی راجعبه برخی موضوعات مشترک معماری و سینما از دریچهی نگاه خود صحبت کنم. آقای فرهادی با اشاره به پروژهی «مدرسهی نور مبین» در پاسخ به پرسش یکی از حضار که رابطهی شرایط موجود و فیلمهای ایشان را پرسیده بودند، نکتهی جالبتوجهی را در مورد آثارشان مطرح کردند که سببساز تغییرات اجتماعی است؛ ایشان اذعان داشتند که «سینما در مقایسه با معماری، امری پسین محسوب میشود»؛ بدین معنا که ابتدا در معماری رشد میکنیم، سپس سینما سر میرسد؛ بهعنوان نمونه، اگر مدارسی ایدهآل و متناسب با این دید در سرتاسر ایران می¬داشتیم، شاید دیگر نیازی نبود چنین فیلمهایی با چنین رویکردهایی ساخته شود؛ شاید باید به مسائل دیگری میپرداختم و نگاه من به زمینه نیز متفاوت می¬بود!
کیفیت زندگی، مشارکت و تعلق دانشآموزان به محیط تحصیلشان را چقدر وابسته به فضاهای باز و فضاهای بینابینی میدانید؟
اساس معماری، یک فضای خالی است که کیفیت ازطریق آن تعریف میشود. فضای خالی، برنامهای از پیش تعیینشده ندارد و رویدادها در آن سیال هستند؛ من ترجیح میدهم بهجای اینکه بگویم یک شکست در فضای پر اتفاق افتاده است، بگویم یک فضای خالی چند فضای پر را کنار هم نگاه داشته است. گمان میکنم که فضای خالی این ماهیت را دارد که امکان یک معاملهی عظیم و با سرمایه را مهیا کند؛ اینکه هزینه کنید، اما چیزی نسازید در معماری بسیار اهمیت دارد؛ به این علت که گفتوگو با ماده برقرار میشود و به مخاطب فرصت خلق موقعیتها و کارهای تازه را میدهد.
در کارنامهی شما علاوهبر پروژههای آموزشی موفق، پروژههای مسکونی نیز دیده میشود که در قالب ضوابط و با بیانی ساده برای ایجاد کیفیت تلاش میکنند؛ شاخصههای کیفی و مؤلفههای ارزیابی مسکن مطلوب از نظر شما کدامها هستند؟
از نظر من بهروزسازی ایدهها و تجسم فضایی آنها در پروژههای عمومی نسبت به پروژههای مسکونی ممکنتر است؛ البته منظور من این نیست که این امری غیرممکن است، بلکه فکر میکنم که امروزه در پروژههای عمومی و اجتماعی، آزمودن و به اجرا گذاشتن ایده ممکنتر بهنظر میرسد؛ بنابراین، نوعی از سکونت را میتوان یک مسکن اجتماعی دانست که "زیست اجتماعی انسانها را ممکن سازد و از این منظر بتواند یک تعامل اجتماعی را با محیط خویش ایجاد کند"؛ بههمین دلیل، معماری را میتوانیم بین دو موضوع خارجی (امر عمومی) و داخلی (امر خصوصی) و مرز بین این دو صورتبندی کنیم؛ با این تعریف، فضاهایی در پروژههای مسکونی دارای اهمیت هستند که روابط خصوصی، روابط عمومی را ملاقات میکنند و همچنین فضاهایی که پروژه را به فضاهای عمومیتر و درنهایت به شهر متصل میکنند؛ بهعنوان نمونه، ویلا mobius اثر دفتر معماری «Unstudio» موضوع خصوصی و عمومی را به ایدهی بنیادین خود بدل کرده است و میتواند الگوی خوبی برای استفاده در پروژههای مسکونی باشد.
اگر بخواهید یک مرز را برای مسکن اجتماعی ترسیم کنید، این لبه کجا خواهد بود؟
این لبه در نحوهی نگرش به موضوع خصوصی و عمومی است و نقش فضای خالی در ایجاد مسئلهی بین آنها تعریف میشود.
آیا در نگاه شما مسکن اجتماعی و طبقههای اقتصادی جامعه به قشر خاصی مثل کارگران یا افراد کمدرآمد محدود میشود؟
خیر؛ اینگونه نیست؛ برای مثال، "پارک پرنس" و "اکباتان" از طبقات مختلفی هستند و هر دو در نگاه من در دستهی مسکن اجتماعی قرار میگیرند. نمونهی موفق دیگر "مجموعهی بهجتآباد" اثر مرحوم آقای مهندس «شریعتزاده» است که هنوز هم در بازتولید محیط اجتماعی در مقیاس متوسط فوقالعاده بهنظر میرسد. من فکر میکنم که هدف اصلی پروژههای انبوهسازی در دوران مدرن، تقویت بدنهی متوسط شهری متناسب با سبک زندگی آنها بوده است؛ پروژههای "شاهگلی" و "عمران تکلار" در شهرکغرب از نمونههای این نوع مسکن اجتماعی بهشمار میروند که زندگی، برخورد و همسایگی در آنها وجود دارد.
آیا مسئلهی مسکن اجتماعی، مسئله¬ای در ارتباط با حکومت است؟
مسئلهی مسکن در اصل یک موضوع کاملاً سیاسی است. کمبود مسکنهای اجتماعی در دوران معاصر، خسارت بزرگی به جامعهی ایرانی تحمیل کرده است. آپارتمانهای پنج تا شش طبقه با ده_دوازده واحد که مجاورت و تعاملات اجتماعی در آنها از بین رفته است، باعث شدهاند که افراد جامعه منزوی، پرخاشگر و افسرده شوند؛ حریم خانوادهها نیز در این مجموعهها بهشدت خصوصی شده و از مشارکت در منافع عمومی و ایفای نقش اجتماعیشان بازماندهاند؛ مدیریتهای دولتی کوتاهمدت، براساس مصرف موقت پیش¬رفتهاند و بهندرت سواد و حوصلهی کافی برای پرداختن به منافع میانمدت و بلندمدت داشتهاند.
چه ایدهآلی را برای مسکن اجتماعی در کشور ایران متصور هستید؟
به گفتهی یکی از همکاران، خانهی ایدهآل برای ما ایرانیها دژی با یک حیاط مرکزیست که تعاملات آزاد داخلیِ آن هیچ ارتباطی با بیرون نداشته باشد. الگوی مناسب مسکن اجتماعی در برخی پروژهها در شهر تهران بهشکل "مجموعه" و "شهرک" وجود دارد؛ مجموعههایی که امکان تعامل، ارتباط، بازی و زندگی جمعی در آنها جاری و دگرگونی و گوناگونی در آنها زیاد باشد؛ در این ایدهآل، امکان پیشرفت در فردیت، نهتنها تهدیدکننده نیست، بلکه بنابه¬خواست و تمایل عمومی به سیستم قانونمحور و درنهایت عدالت اجتماعی کمک میکند.
آیا مسکن اجتماعی بهشکلی واقعی و موفق در دوران پس از انقلاب داشتهایم؟
خیر؛ چنین چیزی نداشتهایم. ایدهی مسکن مهر، ایدهی قابلقبولی بود، اما اجرای آن توسط پیمانکاران، مشاوران و مدیران پروژه که محصول یک سیستم آموزشی اشتباه بودند و همینطور فقدان دقت کافی در انتخاب سایت، اهداف اصلی آن را از بین برد و به نتایج نامطلوبی منجر گردید.
چه آیندهای را برای مسکن در ایران متصور هستید؟
گمان من این است که ساختمانهای پنج طبقه در زمینهای تفکیکشده در شهر تهران، در همهی ابعاد فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به شهر و افراد شهرنشین صدمه زده است. در ادامه نیز فرمول تراکم روپیلوتیها بدترین فرمولی بود که از آن استفاده شد. من فکر میکنم که روند تولید مسکن در ایران رو به اصلاح و بهترشدن است؛ بدیهی است که دلیل آن، تغییر نگاه حاکمیت به موضوع خانهسازی نیست، بلکه یکی از علتهای مهم آن شکلگرفتن طراحان و توسعهدهندگان و فردیتهایی است که بهواسطهی ارتباط با ریشههای دانشی سایر نقاط دنیا در حال ترکیب راهحلها براساس وضعیت موجود اقتصادی هستند؛ بنابراین، دگردیسیهایی از جنس اقتصاد و فرهنگ بهطور همزمان سببساز این چرخشهای موضعی شده است. ما به تولید مدلهایی همچون اکباتان و یا پارک پرنس و مجموعههایی مانند بهجت آباد نیاز داریم.