«هوشنگ امیراردلان» در سال ۱۳۲۴ در سرزمین آبا و اجدادیاش "کردستان" متولد شد. او از شاگردان کارگاه مهندس «هوشنگ سیحون» و دانشآموختهی رشتهی معماری از پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران است. وی از معدود معماران ایرانی است که در زمینهی نقاشی، خطاطی، مجسمهسازی، موسیقی، تاریخ ادبیات، عرفان و فلسفهی شرق دانش و مهارت دارد و شاعرانگی را ویژگی اصلی معماری ایرانی میداند. او در محافل هنری و ادبی، تخلص "مهر" را دارد و بهنام «هوشنگ مهر اردلان» شناخته میشود.
در ازل پرتوی حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوهای کرد رُخت دید ملک عشق نداشت
عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
عقل میخواست کز آن شعله چراغ افروزد
برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد
امیراردلان با ذکر این ابیات از غزلیات حافظ، صفات سیگانهای را برای "معماری شاعرانه" برمیشمرد که از این صفات میتوان به کشش و جذبه، هماهنگی و نرمش، وحدت، جزئیات، پویایی، همسنگی، هموزنی، تقارن، منش، همسانی و بسیاری از صفات دیگر اشاره نمود. هم¬دلی، تعامل و فروتنی از خصلتهای بارز این معمار، هنرمند و هنرشناس معاصر ایرانی است. او رابطهی خویش با برادران حاجیزاده را فراتر از یک همکاری حرفهای میداند؛ این رابطه برایش حکم یک خویشاوندی معنوی را دارد و روش کاری این دو معمار خلاق را همسنگ سرایش شعر و غزل تشبیه میکند و ستایشگر و همداستان آنان است.
«کورش حاجی زاده» در سال ۱۳۵۴ در شهر تهران زاده شد. او تحصیلات خود در رشتهی معماری را در سال ۱۳۷۲ در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز آغاز نمود و هماکنون نیز دارای مدرک دکترای تخصصی در این رشته است. این معمار و هنرمند معاصر ایرانی از سال ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۶ به تجربهاندوزی در دفاتر معماری «بهرام شیردل» و زندهیاد «سید هادی میرمیران» پرداخت و با شرکت در مسابقات متعدد معماری در داخل و خارج از کشور، مهارتهای خلاقانهی خود را ارتقا بخشید. او تجربههای شخصی خود را بهعنوان یک استادیار دانشگاه همیشه ازطریق برگزاری کارگاههای خلاقیت در طراحی معماری در دانشگاه و یا دفتر شخصیاش به معماران و دانشجویان رشتهی معماری انتقال داده است. هدف اصلی او در تجارب معماریاش، بومیسازی فولکلوریک معماری است. او در تعریف معماری میگوید: «معماری چیزی نیست جز رابطهی انسان با دیگری».
«امیرحسین حاجیزاده» در سال ۱۳۶۹ در شهر تبریز به دنیا آمد. او دانشآموختهی مقطع کارشناسی معماری از دانشگاه سوره و مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران است. او بر این باور است که معماری یعنی آشکارسازیِ روابطِ پنهانِ میان انسان و چیزها؛ روابطی تأثیرپذیر و تأثیرگذار که منجربه تولید ابژههای جدید شود؛ بنابراین، از نگاه وی معماری هنری ابژکتیو است. او در کنار برادر بزرگترش استعدادها و قابلیتهای خویش را شناخت و اکنون نزدیک به یک دهه است که بهعنوان مدیر طراحی، پروژههای دفتر "حاجیزاده و همکاران" را هدایت میکند؛ گفتنی است که وی همسو با معماری در زمینههای دیگر هنری نیز فعالیت دارد.
نظر شما دربارهی فضاهای مسکونی در ایران چیست؟
هوشنگ امیراردلان
ما شاعرانگی در فضاهای مسکونی را بهویژه در پنجاه سال اخیر و در دوران پس از انقلاب اسلامی فراموش کردهایم. من نام ساختمانسازیهای این دوران را قوطیسازی گذاردهام و اثری از جانمایهی معماری در جریان موجود صنعت ساختمانسازی کشور نمیبینم. ما همان مصالح بتنی، شیشهای، آهنی و غیره را در بناهایمان استفاده میکنیم، اما این بناها همانند گذشته از روح زندگی برخوردار نیستند. ریشهی بسیاری از مشکلات در کشور ما سیستم آموزشی است؛ این سیستم از دبستان و دبیرستان گرفته تا دانشگاه، مشکلات زیادی را به کشور تحمیل میکند؛ ازجمله مشکلات طراحی و ساخت در فضاهای مسکونی. سالها است که در کنار حرفهی معماری در دانشگاهها تدریس میکنم، اما متأسفانه در سالهای اخیر سیستم آموزشی درستی وجود ندارد و برای آموزش و پرورش استعدادها برنامهای در کار نیست. کاری که برادران حاجیزاده در دفترشان انجام میدهند تمرین درست معماری است و این چیزی است که سیستم آموزش معماری حال حاضر ایران بهشدت به آن نیاز دارد.
رویکرد شما در پروژهی کرمان چه بود و در این پروژه با چه چالشهایی مواجه شدید؟
هوشنگ امیراردلان
رویکرد ما برای برخورد با مسائل این پروژه، استفاده از مفاهیم معماری بومی و بازگرداندن آن به لهجهی معاصر بود؛ بهعنوان نمونه، استفاده از مفاهیمی مانند حیاط، کوچه، پیرنشین و همچنین الگوهای معماری منطقه. ویژگی پروژهی کرمان این است که شما حس غریزی آشنایی با فضا را دارید؛ همسایگی را حس میکنید، کوچه، نور و آزادی حرکت را درمییابید؛ فضاهایی که در آنها بهصورت عمیق و ناپیدا "کیفیت پنهان" وجود دارد. نگرانکنندهترین مسئلهی این پروژه وجود ضوابط دستوپاگیری بود که امکان اختصاص فضاهای باز و بینابینی را برای ایدههای طراحی محدود میکرد؛ اما دیاگرام هوشمندانه و حکیمانهی برادران حاجیزاده نشان میدهد که ما به روش "رندانه" با این مسئله برخورد و از ضوابط دستوپاگیر شهرداری گذر کردیم تا به کیفیتهای مطلوب نزدیکتر شویم؛ درنهایت، آنچه بهدست آمد یک معماری همیشه جوان و کاربردی برای تمام دورانهاست.
کورش حاجیزاده
دیاگرام اول نشان میدهد که ۹ مکعب فشرده ازلحاظ نورگیری و همسایگی چگونه عمل میکنند. دیاگرام دوم، تقسیم شدن همان سطح اشغال را نشان میدهد و این در حالی است که سلولها با نظم مشخصی از هم فاصله گرفتهاند. با این ترسیم و یک مقایسهی ساده بین این دو الگو اتفاق مهمی را درمییابیم؛ اگر محیط الگوی اول را "الف" در نظر بگیریم، الگوی "ب" افزایش ۲۷۰ درصدی محیط را خواهد داشت؛ یعنی 2.7 برابر، دید و نور بیشتر برای واحدهای مسکونی فراهم خواهد شد. ما در ادامهی طراحی نیازمند ایجاد یک هستهی ارتباطی عمودی برای هر بلوک بودیم که بهلحاظ رعایت مسائل عملکردی اجتنابناپذیر بود؛ این در حالی است که با اضافه شدن این هسته، مساحت مفید ساختمان الگوی شمارهی "ب" فقط ۱۱ درصد بیشتر از الگوی شمارهی "الف" خواهد بود. ایدهی اولیهی طراحی، افزایش سطوح همسایگی جهت دریافت نورگیری و تهویهی طبیعی بهینه است که طبق این دیاگرام اتفاق افتاد و از طرف نهادهای اداری کنترلکننده نیز تأیید شد و همچنین ازلحاظ سایهاندازی و دید و منظر نیز ارتقای کیفیت در پروژه را بههمراه داشت؛ درواقع، این ایده همان برخورد "رندانه" ای بود که استاد اردلان به آن اشاره کردند.
امیرحسین حاجیزاده
در مورد عملکرد این پروژه مایلم اضافه کنم که واحدهای مسکونی در این سایت فاقد پارکینگ مسقف بودند، بهنحوی که معمولاً اتومبیلها در خیابان و روبهروی بلوکها پارک میشدند؛ این اتفاق نه منظرهی خوبی داشت و نه امنیت؛ بنابراین، ما یک ایدهی ابتکاری را از ترکیب واحدهای مختص به افراد کمتوان جسمی و پارکینگهای مسقف ارائه نمودیم. باتوجه به موقعیت قرارگیری پروژه در حاشیهی شهر کرمان باعنوان مسکن اقتصادی-اجتماعی، تأمین واحدهایی در تراز همکف، جهت بالا بردن متراژ مفید بنا از اصلیترین دغدغههای پروژه گردید؛ چراکه این واحدها بیشتر به دلایل ضعف امنیتی، حریم، دید و منظر، آلودگی و نورگیری مورد استقبال قرار نمیگرفتند؛ ازطرفی یکی از اهداف ما تأمین ۲۲۲ واحد پارکینگ سرپوشیده بود که چهرهی ترسناک این نوع مجتمعها بهشمار میرفت. ما فکر کردیم که میبایست بین طبقهی همکف و زیرزمین دیالوگی را برقرار کنیم که از جنس دادوستد کاربریها و کیفیتها باشد؛ یعنی طبقهی همکف که در اصل صفحهی اتصال ساختمان به زمین است بر اثر تخلیهی بار مازاد خود به لایهی زیرین پارهپاره شده و بهصورت سطحی توریمانند میان زیرزمین و هوا معلق شود؛ بدینترتیب، با اهدای حیاطهایی به طبقهی پایین، رابطهای تازه میان این طبقات شکل میگیرد.
نظر شما دربارهی «شرکت سرمایهگذاری مسکن جنوب» و نحوهی تعامل این شرکت با معماران چیست؟
کورش حاجیزاده
آقای مهندس فرزین یکی از مدبرترین مدیرانی هست که تاکنون در نهادهای دولتی و یا نیمهدولتی شناختهام. در زمینهی مدیریتی و در انتخاب ارکان هر پروژه با دقت بالایی عمل میکنند، ضمن اینکه ایشان یک هنرشناس نیز هستند که شاید بتوان تفکر هنری ایشان را به این موضوع نسبت داد.
فرشاد فرزین به ماجرای معماری واقف است و ارزش افزودهای که از طریق معماری بهوجود می آید را خوب میشناسد. آقای مهندس «نوروزیان» در وزارت مسکن نیز چنین ویژگیهایی داشتند؛ ایشان کارفرمای ما در پروژهی "مسکن ملی-اجتماعی شوشتر" بودند. آقای مهندس «میرحسینی» و مهندس «سید رضا هاشمی» ازجمله مدیرانی هستند که شکلگیری بخش مهمی از معماری معاصر ایران را در سایهی مدیریتی ایشان میدانم؛ درمجموع، میتوان گفت که وضعیت مدیریت صنعت ساختمان در ایران بسیار ضعیف است. شرکت سرمایهگذاری مسکن جنوب در حل مسئلهی مسکن با دیدگاه هنری، نقش یک همراه خوب را داشته و به-راستی در این زمینه خیلی¬ خوب عمل کرده است.
یک رشته تمرین معماری معاصر در دوران پیش از انقلاب توسط معماران تحصیلکرده در محیطهای بینالمللی شکل گرفته بود که در ابتدا بیان غربی داشت و به مرور لهجهی ایرانی بهخود گرفت؛ وضعیت معماری را با نگاه به الگوی مسکن اجتماعی در دوران پس از انقلاب چگونه میبینید؟
هوشنگ امیراردلان
این رشته تمرینهای معماری که بیان شد در سال ۱۳۵۷ از هم گسست و پاره شد. واقعیت این است که ما زندگیمان را در یک "اجتماع ویران" تجربه میکنیم. امروزه زمینها بهدلیل برنامههای اشتباه در زمینهی شهرسازی بیش از اندازه خرد و متراکم شدهاند و همسایگی مفهوم خود را بهکلی از دست داده است. مسکن اجتماعی مقولهای است که در مقیاس حکومتی برنامهریزی میشود و به زمینهای بزرگ و ضوابط مستقل احتیاج دارد. مسکن اجتماعی در دورهی جمهوری اسلامی ایران فاقد شاخصههای کیفی ابتدایی است و بهطورکلی "کیفیتهای پنهان" در این دوره از بین رفتهاند و جای خودشان را به کمیتهای مصرفی و سرمایهگذاری دادهاند. سلسلهمراتبی که ما در بافتهای قدیمی داشتیم کارکرد درست و مفهومی اجتماعی داشتند؛ در یک کلام، برای تعریف مسکن اجتماعی و نتیجه گیری بلندمدت باید از شهرسازی شروع کنیم.
کورش حاجی زاده
مسکن مهر در دوران پس از انقلاب بهعنوان یک راه حل مناسب برای عبور از بحران اجتماعی سکونت مطرح شد؛ این¬گونه از مسکن، الگویی کاملاً نادرست و تکرار "پروئیت ¬ایگو" در دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی است که سالها پیش خود غربیها به اشکالات این ایده پی بردند. درست وقتی که نمونههای ساختهشدهی این الگو در بسیاری از شهرهای دنیا تخریب شده است ما این الگوی مردود را بعد از چند دهه دوباره به میدان آوردیم و بهعنوان برگ برنده از آن یاد کردیم و بدینترتیب بسیاری از سرمایههای انسانی و مالیمان به هدر رفت. در دوران ریاست جمهوری آقای «حسن روحانی» هم بهنام مسکن ملی-اجتماعی از حدود سی معمار ازجمله دفتر ما دعوت به همکاری شد تا روی ایدهی مسکن اجتماعی کار کنیم، ولی هرگز به ثمر نرسید و در حد شعار باقی ماند. من فکر میکنم که جمهوری اسلامی بهویژه در دوران حاضر، شیفته¬ی موضوعی به نام "آمار" است. مدیران این سیستم عاشق انتشار آمار هستند و با افتخار این آمارهای توخالی را پشت تریبونهای انحصاری خود فریاد میزنند!
آنچه را راه بهجایی نبرد، فریاد است!
نکتهی مهم دیگری که مایلم در اینجا به آن اشاره کنم این است که بعد از انقلاب اسلامی همهی ارگانها و نهادها تلاش کردند که شبیه تهران و تهرانیها بشوند؛ بهعنوان نمونه، در بیشتر شهرها نام محلههای بالای شهر تهران را میتوان یافت؛ پاساژ ونک، کوی زعفرانیه، کوی الهیه، فروشگاه تهران، رستوران نیاوران و بسیاری از نامهای دیگر معروف در تهران؛ این یعنی شهری بی در و پیکر و اژدهایی هفتاد سر که پیش از این فقط هفت دروازه داشت!
بهیاد حضور آقای «هاشمی رفسنجانی»، رئیسجمهور وقت در سال ۱۳۷۴ یا ۱۳۷۵ در شهر تبریز افتادم. جناب آقای مهندس «عبدالعلیزاده»، استاندار وقت آذربایجان شرقی که بعدها به پاس فعالیتهای گرانسنگشان وزیر مسکن شدند، در قسمتهای مختلف شهر پارچهنویسیهایی نصب کرده بودند با این شعار:
«شهر تبریز را شهری میکنیم مانند تهران، با این زیرگذرها و روگذرها».
من فکر میکنم که ریشهی این اتفاق به حکومت برمیگردد؛ چون با این شعار پیداست که درک یک مدیر شهری از معماری معاصر فقط "زیرگذر" و "روگذر" است و خبر آن را با افتخار در شهر نصب میکند؛ این مسئله بدون¬شک در شهرهای دیگر کشورمان نیز وجود دارد؛ چون تقریباً تمام بافتهای شهرهای جدید ایران شبیه بههم و البته شبیه به تهران هستند!
امیرحسین حاجیزاده
ما معماران در بیشتر مواقع ادعا میکنیم که سیاسی نیستیم، اما موضوع معماری یک موضوع عمیقاً سیاسی است. معماری یک کشور، ظرفی را برای فعالیتهای فردی و اجتماعی ایجاد میکند که بهطورمستقیم در ارتباط با شیوهی زیست تکتک افراد آن جامعه است. معماری در دوران جمهوری اسلامی بهسان یک ماشین شبیهساز، دیاگرام دومینو را بهشکلی افراطی بازتولید کرده و پوستهای از همهی آنچه نداشته را بهروی آن کشیده است تا چیزی را جلوهگر کند که وجود ندارد.
کورش حاجیزاده
من یادداشت کوتاهی را راجعبه معاصریت نوشتهام و پیش از این آن را برای شما فرستادم تا در مجلهی ویلا منتشر کنید؛ «معماری ایران معاصریت ندارد». ما در معماری معاصر نیازمند فولکلور هستیم. نسخهی معماری امروز را نباید در بیانیههای معماری مدرن جستوجو کرد، اما مطالعهی آن و تأثیرات این مبحث را برای معماری معاصر ایران لازم و ضروری میدانم.
آیا این جداافتادگی و شبیهسازی در فضاهای مسکونی در سلامت روحی و روانی ساکنان تهران اثرگذار بوده است؟ فضاهای شهری به چه میزان در سلامت و رضایت شهروندان نقش دارند؟
هوشنگ امیراردلان
بله؛ حتما تأثیر منفی میگذارد و حتی فراتر از این میتوانم بگویم که این تأثیرات ما را در آستانهی یک تحول جدی قرار داده است. ایران تمدن عجیبی دارد و ازلحاظ جغرافیایی بهشکلی است که بسیاری از معادلات جهانی از آن آغاز میشود. در نگاه من هویت مادرانهی این سرزمین در جای خودش نیست و باید منتظر تغییرات مهمی باشیم. مسکن بهعنوان یک هسته و تکسلول اجتماعی مطرح است و سلامت جامعه به کیفیت آن وابسته است. سلولهای این جامعه مریض هستند و ما در یک اجتماع بیمار زندگی میکنیم. همهی مسائل، مشکلات اقتصادی و فرهنگی که جوانان ما امروزه با آن سروکار دارند بازتابی از این بیماری است.
چه پیشنهاداتی دارید؟ مسکنهای آینده چگونه خواهند بود؟
امیرحسین حاجیزاده
بهدنبال این آسیبشناسی باید به نکتهی مهمی توجه کنیم؛ اینکه معنی سکونتگاه در عصر دیجیتال چه تغییراتی کرده است؟
من فکر میکنم که امروزه یک سکونتگاه فیزیکی و یک سکونتگاه مجازی داریم؛ بنابراین، یک همسایگی فیزیکی در کنار یک همسایگی مجازی قرار خواهد گرفت؛ اما شاید موضوع چالش برانگیز اصلی، تعریف مرز یا بهعبارتی رابطهی واقعیت فیزیکی و واقعیت مجازی باشد. این یک مسئله در ابعاد جهانی است که فرم زندگی انسان را دستخوش تغییرات عمدهای کرده است. اینکه امروزه خیلی از موضوعات و حتی افراد، تنها از درگاه واقعیت مجازی قابل دسترس هستند بهشدت ابهام برانگیز است؛ چراکه واقعیت مجازی، واقعیتی است از یک پوسته¬ی ظاهری و بزک¬شده که معلوم نیست چه نسبتی با خودِ آن چیز دارد، ولی این نکته حائز اهمیت است که همین پوسته هم بخشی از یک واقعیت انکارناپذیر بوده که با عینک مختص به خودش قابل بررسی است.
کورش حاجیزاده
من معتقدم که درنهایت روان انسان در فیزیک به آرامش میرسد. شما در بستر فیزیکی آرام میگیرید و روی سفرهی فیزیکی غذا میخورید. در یک فیزیک ناقص، استفاده از شبکههای اجتماعی و فضاهای مجازی هم نقص خواهد داشت. اینجا باید به تفاوت مفهوم "مسکن" و "خانه" نیز توجه کنیم. نقلقولی را از استاد اردلان بیان میکنم: «خانه، کاشانه و مهرانه. امروز عرضه و تقاضا مبنای کیفی ندارند و برای همین بازار ساختوساز ادبیات دیگری دارد. آقای فرزین هم در قالب همین ادبیات به دنبال تأمین کیفی و ارتقای فضاهای مسکونی است». مردم در سالهای اخیر توجه بیشتری به شاخصههای کیفی مسکن ازقبیل نور طبیعی، فضاهای خالی، تهویه و آسایش دارند و حاضر هستند بهای آن را بپردازند. اینروزها مسکنهای اجتماعی قدیمی و پنجاه ساله که واجد کیفیتهای فضایی و تعاملات اجتماعی هستند متقاضیان زیادی دارند که در پارهای از موارد از لایههای بالای رفاهی نیز هستند.
کورش حاجیزاده
به نظر من این ضعف حکومت است که برای این تقاضا برنامهای ندارد. تعداد زیادی از پروژههای مسکونی دولتی و نیمهدولتی که کانسپت اجتماعی داشتند در دو سال اخیر متوقف شده¬اند و ضوابط موجود نیز پاسخگوی نیازهای اولیه برای تأمین فضاهای مسکونی مطلوب نیستند.
هوشنگ امیراردلان
تعدادی از این ضوابط از زمان طرح جامع تهران در دورهی پهلوی متداول شد. چگالی شهر در آن زمان خیلی بالا نبود، نقش سواره در شهر به این میزان اهمیت نداشت و این ضوابط در بافتهای سنتی اعمال نمیشد. معماری ایرانی پر است از الگوها و مفاهیمی که میتواند در بازنویسی ضوابط ازکارافتاده و قدیمی چارهساز باشد.
کورش حاجیزاده
و جملهی آخر اینکه "در میهن ما ایران، تقریباً هر چیز باکیفیتی به دورانی قبلتر از زمان حال ما تعلق دارد!"